من و دنیا همدیگر رو نقاشی میکنیم....
من با مداد سیاه دنیا با مداد سفید ....
من روزای دنیارو رنگ میزنم...
دنیا موهای منو ......
وفاداری؟ خدابیامرزدش.........
صداقت؟یادش گرامی..............
معرفت ؟یابنده پاداش میگیرد.........
عشق؟از دم قسط...........
غیرت ؟به احترامش یک لحظه سکوت......
واقعا به کجا چنین شتابان؟........
برای خودت یک خلوت دست نیافتنی داشته باش.
گاهی باید خیلی از اتفاقات زندگیمان را
فقط با خود و خدای خویش در میان بگذاریم...
از ادم ها بگذر !دلت را بزرگتر کن.....
ناراحت این نباش که چرا جاده رفاقت با تو
همیشه یکطرفه است............
شاد باش که چیزی کم نگذاشته ای ..........
وبدهکار خودت رفقایت و خدایت نیستی......
وجدانت که اسوده باشد کفایت میکند .
همیشه فکر میکردم غم انگیز ترین رنگ
زرد شدن برگ ها تو فصل پاییزه تا اینکه
سفید شدن موهای مادرم رادیدم
بزرگتر که شدیم
مدادهایمان هم تکامل یافتند
تبدیل به خودکارهایی بیرحم شدند
تا یادمان بدهند
هر اشتباهی پاک شدنی نیست
روی قبرم بنویسید....کسی بود که رفت..
لحظه ای از غم ایام نیاسود که رفت......
بنویسید از اغوش خدا امده بود .......
هیچکس هیچ نفهمید چرا امده بود ....
بنویسید هوای دل او ابری بود ......
بنویسید که اسطوره بی صبری بود......
بنویسید نفهمید کسی دردش را ......
هیچکس درک نمیکرد رخ زردش را ....
بنویسید که با عدل جهان مساله داشت....
بنویسید که از عالم وادم گله داشت....
بنویسید که همواره غمی پنهان داشت.....
بنویسید به تقدیر و قضا ایمان داشت ....
بنویسید جوان رفت کهنسال نبود .....
بنویسید اگر حرف نزد.....
لال نبود
حال همه ما خوب است اما تو باور نکن ...........!
میدانی هر قلبی دردی دارد .......
فقط نحوه ی ابراز ان متفاوت است !
برخی ان را در چشمانشان پنهان میکنند
و برخی در لبخندشان ......!
دنیا جای خطرناکی برای زندگی است.
نه به خاطر مردمان شرور بلکه به خاطر کسانی که شرارت هارا میبینند
و کاری در مورد ان انجام نمیدهند .
ادمی اگرفقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میشود
ولی او میخواهد خوشبختر از دیگران باشد و این مشکل است
زیرا او دیگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور میکند ...........
من اینجا بس دلم تنگ است !
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ؟
دوست داشتنم را پنهان میکنم .....
نه از ترس دیگران...........
از ترس روزگار !
که همه دوستداشتنی هایم را گرفت....
زیر پایشان که له شدی.روی سرشان جا داری !!!!
البته ....به عزت و شرف (لا اله الا الله)
تابوتت را روی سر میگیرند ....
این است حکایت ادمها!!!1