منو دنیا نقاشی میکنیم




من و دنیا همدیگر رو نقاشی میکنیم....

من با مداد سیاه دنیا با مداد سفید ....

من روزای دنیارو رنگ میزنم...

دنیا موهای منو ......

کاش خواب میماندم




خواب هایم گاهی زیباتر از زندگیم میشوند 

کاش گاهی برای همیشه خواب میماندم....

به کجا چنین شتابان





وفاداری؟ خدابیامرزدش.........

صداقت؟یادش گرامی..............

    معرفت ؟یابنده پاداش میگیرد.........

عشق؟از دم قسط...........

       غیرت ؟به احترامش یک لحظه سکوت......

واقعا به کجا چنین شتابان؟........

به خدا گفتم




به خدا گفتم بیا جهان را قسمت کنیم 
اسمون واسه من ابر هاش برای تو 
دریا واسه من موج هاش برای تو 
ماه مال من خورشید مال تو 
خدا خندید و گفت توفقط بندگی کن تمام دنیا مال تو 
من هم مال تو 

خدا و خدا





برای خودت یک خلوت دست نیافتنی داشته باش.


گاهی باید خیلی از اتفاقات زندگیمان را 


فقط با خود و خدای خویش در میان بگذاریم...

از ادم ها بگذر




 

از ادم ها بگذر !دلت را بزرگتر کن.....

ناراحت این نباش که چرا جاده رفاقت با تو

همیشه یکطرفه است............

شاد باش که چیزی کم نگذاشته ای ..........

وبدهکار خودت رفقایت و خدایت نیستی......

وجدانت که اسوده باشد کفایت میکند .







خدا

                                                                   




گاهی باید سکوت کرد 

خدا پاسخگو خواهد بود 

محبت


ادم هایی که محبت میکنند کمیابند 

و ادم هایی که قدر محبت را میدانند نایاب هستند

مادر



همیشه فکر میکردم غم انگیز ترین رنگ

زرد شدن برگ ها تو فصل پاییزه تا اینکه 

سفید شدن موهای مادرم رادیدم



بزرگتر که شدیم



بزرگتر که شدیم 

مدادهایمان هم تکامل یافتند

تبدیل به خودکارهایی بیرحم شدند

تا یادمان بدهند 

هر اشتباهی پاک شدنی نیست


از یه جایی به بعد




از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی پیر میشی 
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی میبری 
از یه جایی به بعد دیگه تکراری نیستی اضافی هستی.....









روی قبرم بنویسید



روی قبرم بنویسید....کسی بود که رفت..

لحظه ای از غم ایام نیاسود که رفت......

بنویسید از اغوش خدا امده بود .......

هیچکس هیچ نفهمید چرا امده بود ....

بنویسید هوای دل او ابری بود ......

بنویسید که اسطوره بی صبری بود......

بنویسید نفهمید کسی دردش را ......

هیچکس درک نمیکرد رخ زردش را ....

بنویسید که با عدل جهان مساله داشت....

بنویسید که از عالم وادم گله داشت....

بنویسید که همواره غمی پنهان داشت.....

بنویسید به تقدیر و قضا ایمان داشت ....

بنویسید جوان رفت کهنسال نبود .....

بنویسید اگر حرف نزد.....

لال نبود






ازدنیا دست برمیدارم



هر کس به سهم خود از دنیا چیزی برمیدارد 

من از دنیا دست برداشتم 

حال همه ما خوب است




حال همه ما خوب است اما تو باور نکن ...........!

میدانی هر قلبی دردی دارد .......

فقط نحوه ی ابراز ان متفاوت است !

برخی ان را در چشمانشان پنهان میکنند 

و برخی در لبخندشان ......!

البرت انیشتن




دنیا جای خطرناکی برای زندگی است. 

نه به خاطر مردمان شرور بلکه به خاطر کسانی که شرارت هارا میبینند

 و کاری در مورد ان انجام نمیدهند .

خوشبختی




ادمی اگرفقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میشود

 ولی او میخواهد خوشبختر از دیگران باشد و این مشکل است 

زیرا او دیگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور میکند ...........

اخوان ثالث




من اینجا بس دلم تنگ است !

و هر سازی که می بینم بد آهنگ است

بیا ره توشه برداریم

قدم در راه بی‌برگشت بگذاریم

ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ؟



دوستداشتنی هایم



دوست داشتنم را پنهان میکنم .....

نه از ترس دیگران...........

از ترس روزگار !

که همه دوستداشتنی هایم را گرفت....

حکایت ادمها




زیر پایشان که له شدی.روی سرشان جا داری !!!!

البته ....به عزت و شرف (لا اله الا الله)

تابوتت را روی سر میگیرند ....

این است حکایت ادمها!!!1