پل استر


"ما "همیشه 

یا جای درست بودیم در زمان غلط 

یا جای غلط بودیم در زمان درست 

و همیشه همین گونه یکدیگر را از دست داده ایم .......

آدمک


آدمک خسته شدی از چه پریشان حالی؟پاسی از شب که گذشتست چرا بیداری ؟

ان دوچشم پر غم را به کجادوخته ای ؟دلت از غصه سیاه است چراسوخته ای؟

توکه تصویرگر قصه ی فردابودی.توکه ابی تر ازان ابی دریا بودی 

ادمک رنگ خودت را به کجا باخته ای؟کاخ امید خودت را تو کجاساخته ای؟

اخرین بار که بر مزرعه من باریدم .روی دستای تو شاپرکی را دیدم 

تو چرا خشک شدی .او چرا تنها رفت؟

من که یکسال نبودم چه کسی از ما رفت ؟

این سکوتت که مرا کشت صدایی تر کن .این منم ابی باران تو مرا باور کن 

باور از خویش ندارم که چنین میبارم

بگذر از این تن فرسوده کزان بیزارم.نه دگر بارش تو قلب مرا سودی هست 

نه برای تب من فرصت بهبودی است .

انکه پروانه شدن را زمن اموخته بود .دلش انگار به حال دل من سوخته بود .

شاپرک رفت دلی مرد عزا برپاشد 

رفت و انگار دلم مثل خدا تنها شد 

اری این بود تمام من و این بیداری .جان باران چه شدست ازچه پریشان حالی؟

برو که ادمکی منتظر باران است .اوکه باشاپرک قصه ما خندان است 

منو این مزرعه هم باز خدایی داریم...

بخشش


گاهی بعضیارو راحت میبخشی 

چون دوست داری دوباره تو زندگیت باشند

شناخت ادم ها


برای شناخت بهتر ادم ها کافیست فقط یکبار خلاف میلیشان عمل کنی...

حجاج چرا دور خانه خدا خلاف جهت عقربه‌های ساعت طواف می‌کنند -

در نیمکره شمالی که خانه خدا واقع شده است وقتی هر ذره یا جسمی خلاف جهت عقربه های ساعت بچرخد 5 نیرو به آن وارد می شود که جمع این نیروها و انرژی ها به سمت داخل است. در بحث طواف هم همین است، ذرات در اینجا انسان ها هستند و مجموع این نیروها نیز به سمت مرکز که همان خانه خداست هدایت می شود.

این فیزیکدان ادامه داد: اگر در طواف، چرخش به سمت راست انجام می شد در علم فیزیک آمده است که گریز از مرکز رخ می داد و طبق قانون فیزیک ذرات که در اینجا انسان ها هستند به سمت بیرون پرتاب می شدند و نیروی آنها به سمت مرکز که همان خانه خداست هدایت نمی شد.

اردکانی گفت: حالا اگر خانه خدا در نیمکره جنوبی واقع می شد حتماً در دین ما تأکید بر این می شد که باید در جهت عقربه‌های ساعت یعنی به سمت راست، طواف خانه خدا انجام شود. - 

مدارصفردرجه



 می دونید رفقا واقعیتش نمی دونم چه  لمیه که نسل پی نسل میاد و ما جماعت همچنان در نقطه ی صفر در مدار صفر درجه متوقف شدیم. انگار قرار نیست هیچ اتفاق تازه ای بیافته گاه حتی به تصور اینکه قدمی به جلو برداشته ایم ذوق زده می شیم اما بعدش می بینیم فقط داریم درجا می زنیم .

"من خوب هستم "


انسانهای قوی میدانند چگونه به زندگیشان نظم دهند . 

حتی زمانی که اشک در چشمانشان حلقه میزند 

همچنان با لبخندی روی لب میگویند :

"من خوب هستم "

روانشناسی کن


وقتی شخصی حتی به چیزای الکی زیاد میخنده مطمئن باشد عمیقا غمگینه 

وقتی کسی زیاد میخوابه مطمئن باشید که تنهاست 

وقتی کسی کم حرف میزنه مطمئن باشید رازی رو داره حفظ میکنه 

وقتی کسی غیر عادی غذا میخوره بدونید اضطراب داره 

وقتی کسی واسه چیزای کوچیک گریه میکنه بدونید دل بیگناه و نرمی داره 


تلخ است ..........


تلخ است همه فکر کنند سرت شلوغ است و تنها خودت بدانی چقدر تنهایی

عجب زندگی


زندگی یعنی ناخواسته به دنیا امدن ........

مخفیانه گریستن..........

دیوانه وار عشق ورزیدن ............

عاقبت هم در حسرت انچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد سوختن .....

بین خودمان باشد......


بین خودمان باشد 
اما گاهی یواشکی خواب تورا میبینم 
صدایت میکنم
بین خودمان باشد اما گاهی یواشکی عکسهایت را ورق میزنم و از غصه دق میکنم 
بین خودمان باشد 
اما فکر کنم هنوز یواشکی دوستت دارم 
بین خودمان باشد......

اموخته ام عشق را نمیتوان خرید


"اموخته ام"

 با پول میشود خونه خرید ولی اشیانه نه .رختخواب خرید ولی خواب نه .

ساعت خرید ولی زمان نه . میتوان مقام خرید ولی احترام نه .

میتوان کتاب خرید ولی دانش نه . دارو خرید ولی سلامتی نه.

وبالاخره................

میتوان قلب خرید ولی عشق نه... 

زندگی


زندگی بدون چالش مزرعه بدون حاصل است 

زندگی ما با تولد شروع نمیشود با تحول اغاز میشود 

لازم نیست بزرگ باشی تا شروع کنی ..شروع کن تا بزرگ شوی

اگر قبل از رفتن کسی خوشبخت بودید بعد از رفتنشم میتوانید خوشبخت باشید 

باد با چراغ خاموش کاری ندارد اگر در سختی هستی بدان روشنی 


گاهی باید نباشی


گاهی باید نباشی ........

تا بفهمی نبودنت واسه کی مهمه .......

اونوقته که میفهمی باید همیشه نباشی

مشکل ما در فهم زندگیست


لذت بردن را یادمان ندادند !
از گرما مینالیم و ازسرما فرار میکنیم.
در جمع از شلوغی کلافه میشویم و در خلوت از تنهایی بغض میکنیم.
تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و اخر هفته هم بی حوصلگیمان
را تقصیر غروب جمعه می اندازیم.همیشه در انتظار به پایان رسیدن روز های خوش زندگیمان هستیم 
مدرسه...دانشگاه...کار..... 
حتی در سفر همواره به مقصد می اندیشیم بدون لذت بردن از مسیر !
غافل از اینکه زندگی همان لحظاتی بود که میخواستیم بگذرد 
"مشکل ما در فهم زندگیست " 

خاطرات زندگیت

ادمها می ایند

گاهی در زندگیت میمانند.گاهی در خاطراتت

انها که در زندگیت می مانند همسفر میشوند 

انها که در خاطرت میمانند تجربه ای برای سفر 

گاهی تلخ و گاهی شیرین 

گاهی بایادشان لبخند میزنی وگاهی بایادشان لبخند از لبانت میرود 

اما تو لبخند بزن 

به تلخ ترین خاطرهایت 

ادمها می ایند و این امدن باید رخ بدهد 

تاتو بدانی آمدن را همه بلدن 

این"ماندن "است که هنر میخواهد


گاهی لازمه

                

 

آدما گاهی لازمه

چند وقت کرکره شونو بکشن پایین

یه پارچه سیاه بزنن درش و بنویسن :

کسی نمرده

فقط دلم گرفته.....